چيپس خوردن مموشك
بعد از مهد در راه خانه جنابعالي روي صندلي جلو در حال چيپس خوردن نشستنت عشقه عزيزم ...
نویسنده :
مموشك
13:16
تي وي ديدن مموشك
اينم ژست مموشك چشم سياه من بعد از حمام در حال ديدن خاله ستاره معمولا اينجوري روي كاناپه ميشيني و تلويزيون ميبيني ...
نویسنده :
مموشك
13:14
بازيهاي مموشك
نكته قابل توجه در اكثر عكسهاي تو يه چوب توي دستت هست كه با اون دنبال هر پرنده و چرنده ميكني شيطنتهاي شيرين تو در ميدان ميلاد بعد از مهد كودك در راه بازگشت به خانه اين اولين باري بود كه توقف كردم و تو رو به اونجا بردم نقاشيهاي تو خونه مادرجون با رنگهاي انگشتي عاشق اين عكست هستم كه به بادبادكت شكلات ميدي اين فيل رو كه تو دستت گرفتي چند روز همه جا با خودت ميبردي حتي توي رختخوابت سه چهار روزي مدام توي دستت بود هيچ جوري نميشد ازت دورش كرد &nbs...
نویسنده :
مموشك
14:39
مموشك در اداره مامان
مهمون كوچولوي مامان تو يه روز سرد دي ماه كه كل ميز كارمو به هم ريخت و رفت. پسرم كلي سند مهم امضا كردي كلي حس رياست گرفته بودي خداييشم مديريت بهت مياد مموشك مامان ...
نویسنده :
مموشك
12:36
واكسن 18 ماهگي مموشك
اميرعلي مرد كوچك روياهاي من به دليل بيماري واكسن 18 ماهگيت با يك هفته تاخير درروز پنج شنبه 6 آذر 93 ساعت حدود 10 صبح در مركز بهداشت سردار جنگل به دست و پاي راستت تزريق شد. قاعدتا بايد به سمت چپ تزريق ميشد ولي چون نوبت دوم واكسن آنفلوانزايت را همان روز به دست چپت تزريق كرديم پزشك اينگونه صلاح ديد خلاصه كه از بعدازظهر دردها و از شب تبت شروع شد تو تا جمعه شب تب خفيف و تا شنبه صبح درد داشتي دو روز سختي بود شبها از درد پا مدام بيدار ميشدي و اين گري هاي شبانه و تب تو نگذاشت اين دو شب را بخوابم كل اين دو روز روي كاناپه نشسته بودي و قدمي برنداشتي هر اسباب بازي كه ميخواستي مرا صدا ميزدي كه به تو بدهم و در اين شرايط سرگرم كردنت سخت بود شنب...
نویسنده :
مموشك
12:10